در اواخر جنگ جهانی روستایی به تصرف نیروهای آلمانی در می آید . پس از استقرار نیروهای آلمانی فرمانده ی جوان متوجه می شود مردم روستا به علت وجود رودخانه ای خروشان بین روستا و مرکز شهر با سختی های فراوانی روبرو هستند .

پس از مرگ یک زن باردار به خاطر نبود امکانات پزشکی ، وی تصمیم می گیرد تا با امکاناتی که در اختیار دارد پلی جهت عبور و مرور بروی رودخانه بسازد .

در این بین چالش ها و روابط عاطفی بین اشغالگران و مردم روستا بن مایه داستان را تشکیل می دهد . در نهایت کار ساخت پل با حمله ی متفقین ناتمام رها می شود و سرنوشت روایت عجیبی را برای اشغالگران و مردم روستا رقم می زند .

داستان نوعی روایت از این جمله ی معروف ماکس وبر است :

ارتش مجموعه افرادی هستند که با هم جنگ می‌کنند بدون اینکه همدیگر را بشناسند، به خاطر کسانی که نمی‌جنگند، اما همدیگر را می‌شناسند»

 " شما این ایده را پسندیده اید؟ آِیا مایل هستید بدانید در این داستان چه اتفاق های می افتد؟به نظر شما ایده قابلیت تبدیل شدن به داستان را دارد؟ نظرات خود را ارسال نمایید .

ایده های داستانی 1

ایده یا فکر اولیه داستان

ایده های داستان نویسی ، نمایشنامه و یا فیلم نامه

روستا ,داستان ,های ,ایده ,ی ,مردم ,مردم روستا ,همدیگر را ,می شود ,در این ,اشغالگران و

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

از اصفهان تا آنکارا فلسفه ی تعلیم و تربیت دانشگاه شاهد دوره ی 36 بانک پایان نامه و تحقیق و پروژه Unknown memory مینرال اویل حضرات - سایت تخصصی ارزهای دیجیتال آژانس شهر فرنگ کارکزار تخصصی تورهای خارجی و داخلی وبلاگ (آموزش و محتوای همراه ) محفل آقا مرتضی غمخوار هم باشیم